بخوان به نام پروردگارت ...

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ب.ظ

امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت‌و‌پز و من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جر‌ّ و ‌بحث می‌کردیم!

که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پر‌رنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، انگار تو خواب صدا را شنیده بود، مادرم با کفـگیر، به دیوار تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ور‌انداز می کردند، همه محو صدا شده بودیم و حتى پلک هم نمى زدیم.
و تو خود را معرفی کردی:

« ای اهل عالم! من بقیه‌الله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»

باورمان نمی‌شد.‌ آن‌جا بود که گل از گل‌مان شکفت و قلب هایمان به تپش افتاد و از شدت شوق توى پوست خودمون نمى گنجیدیم و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیه‌‌الله فی ارضه»

بعد با طنین محمدی‌ات ما را خواستی:
«...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاری‌مان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم.»

وصف نشدنی‌ست. نمیدونستیم داریم چکار مى کنیم فقط مى دونستیم قلب هامون دارن مارو به سوى شما مى کشانند. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های‌های گریه می کرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!

خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود!
مردم مثل مورچه هایی که خانه‌هاشان اسیر سیلاب شده بیرون می‌ریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه می‌بست، دیگری گره روسری‌اش را میان کوچه محکم می‌کرد، عده ای زیر‌ بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش به‌خاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و جوانى مى دوید و درحالى روى گونه هاش پر از اشک بود یابن الزهرا رو زمزمه مى کرد و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفش‌های پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!

مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک می گفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش می‌کرد و دم گل‌فروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!

همه خوشحال بودند، حتى کودکان. ماشین‌ها بوق‌زنان و بانوان کِـل‌کشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور می‌خواندند:
«صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
یاد دعایى که در ماه رمضان تلاوت مى کردم افتادم، یعنى روزى که اهل قبور هم شاد مى شوند. خیلی از نگاه‌ها به ویترین یک تلویزیون‌ فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر 313 صلوات کردم مبادا اجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات می‌فرستاد، دیگری قسم می‌خورد که تو را قبلاً در محله‌شان دیده وخیلی‌ها اشک‌هایشان را با آستین پاک می‌کردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.

در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان می‌شد، دل شیعیانت مثل سیر‌و‌سرکه می جوشید اما کسی فکر نمی‌کرد به این زودی‌ها ببـیندت.

راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَل ظهور مهدی(عج)، مَثَل برپایی قیامت است. مهدی(عج) نمی آیدمگرناگهانی." قسم می خورم این اثرِ دعای توست که تاکنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."

 

 

هر کی مثل من دلش هوایی شده، با خودش عهد ببنده، برای تعجیل در ظهور آقایِ غریبمون، فقط "یه گناه" رو برای همشه ترک کنه. فقط یه گناه ...
 

نظرات  (۱۶)

  • سیّد محمّد جعاوله
  • باورمان نمی‌شد.‌ آن‌جا بود که گل از گل‌مان شکفت و قلب هایمان به تپش افتاد و از شدت شوق توى پوست خودمون نمى گنجیدیم و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیه‌‌الله فی ارضه»



    عالی بود
    خدا خیرتان بدهد
    خیلی قشنگ بود،گریه م گرفت :(
    کآش واقعاً منتظر حقیقی باشیم و دور باشیم از دنیا
    #اللهم عجل لولیک الفرج

    همه محو صدا شده بودیم و حتى پلک هم نمى زدیم.
    و تو خود را معرفی کردی:

    « ای اهل عالم! من بقیه‌الله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»

    این قسمتش واقعاً دلم لرزید،یعنی میشه اون روز باشم
    پاسخ:
    دعا کنید
    منم براتون دعا میکنم
    شمام برای من دعا کنید

  • سارا اسماعیلی
  • دلم لرزید... مو های تنم سیخ شد... کاش وقتی میبینمشون کنارشون باشیم نه مقابلشون...
    اللهم عجل لولیک الفرج...
    پاسخ:
    منم
    صل علی محمد حضرت مهدی آمد...
    آقا جانم....
  • خانم خوشبخت خانم خوشبخت
  • :)
  • ابوالفضل نخعی
  • عجب قلم زیبایی دارید.هزار ماشاءالله.
    خیلی هوایی شدم.
    مهدی فاطمه یاریت کنه.
    بسیار زیبا+++++++++++++
  • طاها میرویسی
  • :(
    ناراحت کننده!!
    واقعا عالی بود.
    اللهم عجل لولیک الفرج
    چقدر زیبا ودلنشین!!!

    اللهم عجل لولیک الفرج.....آمین
    چقدر زیبا و دلنشین!!!

    اللهم عجل لولیک الفرج
                                               آمین
    آه کاش زودتر اتفاق بیافته
    پاسخ:
    آمــــــــــــــــــین

    اللهم عجل لولیک الفرج
  • محمد آذرکار
  • اللهم عجل لولیک الفرج.
    بسیار زیبا بود ، ممنون.

  • خانــــAliـــوم ^_^
  • نویسنده ی این وبلاگ هنوزم اینجا هست یا نه؟
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی